شهید مطهری نماد روشنفکری دینی و عالم پیشر در تولید علم است
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۵۳۹۲۲
حجتالاسلام و المسلمین پیروزمند بااشاره به ویژگیهای فکری و علمی شهید مطهری گفت: شهید مطهری نماد روشنفکری دینی، عالِم پیشرو، پیشران و خلاق در تولید فکر دینی زمان معاصر محسوب میشود؛ باید درخشش رویکرد و تفکر آن شهید را متناسب با شرایط آن زمان فهم کرد.
به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: دوزادهم اردیبهشتماه در تقویم رسمی کشور به نام روز معلم نامگذاری شده است؛ وجه تسمیه این نامگذاری شهادت مظلومانه آیتالله «مرتضی مطهری» است، اندیشمندی که به واسطه فعالیتهایش در عرصههای مختلف دینی، سیاسی، فکری و فرهنگی، تاثیر بسزایی بر جامعه گذاشت و هنوز که هنوز است، آثار و کتابهای وی، منبعی برای مراجعه پژوهشگران محسوب میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، در سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری، با هدف بررسی جایگاه تولید علم و آزاداندیشی در شاکله فکری آن شهید بزرگوار و بهرهبرداری از تفکر او در جامعه علمی امروز، با حجتالاسلام و المسلمین «علیرضا پیروزمند» مسئول مرکز تحقیقات بنیادی فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی گفتوگو کرده است که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
رویکرد استاد شهید «مرتضی مطهری» نسبت به مساله تولید علم و آزاداندیشی چگونه بود؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمهای را بیان میکنم. شهید مطهری نماد روشنفکری دینی، عالِم پیشرو، پیشران و خلاق در تولید فکر دینی زمان معاصر محسوب میشود؛ در نتیجه باید مساله تولید علم از سوی شهید مطهری و درخشش رویکرد و تفکر آن شهید را متناسب با شرایطی که وی در آن قرار داشت فهم کرد، قطعا شرایط با زمانهای که اکنون در آن قرار داریم متفاوت بود.
از سوی دیگر باید به چند نکته توجه داشت، نخست آنکه روزگار شهید مطهری به شکلی بود که جامعه با خطر انحراف فکری رو به رو شده و به دلیل تأثیرپذیری بخشی از جامعه از جریانات مختلف به ویژه جریانات سوسیالیستی شاهد شکلگیری فضای خاصی بودیم؛ اما شهید مطهری با روشنبینی که داشت در این میدان خوش درخشید و آثاری را بر جای گذاشت که منجر به شکلگیری گفتمانی شد که تاکنون نیز پاسخگوی این ابتلای جامعه اسلامی است.
نکته دوم توجه به این مساله مهم است که تولید علم در دوران زندگی شهید مطهری در مقایسه با امروزِ جامعه ایران چگونه است، جامعه امروز نیازمند خصوصیاتی است که شهید مطهری واجد آن بود، از جمله اینکه آن استاد شهید زمانشناس بود و ابتلائات زمانه، چالشها و مواضع انحراف را می شناخت؛ وی شخصیتهایی که در آن زمان مطرح میشدند و ممکن بود زمینه انحراف را در جامعه ایجاد کنند میشناخت و با صاحبنظران جریان مقابل نیز آشنایی داشت. بنابراین اشراف به جریانات زمان از ویژگیهای بارز آن استاد شهید بود. همچنین خصوصیت دیگری شهید مطهری که میتوان به آن اشاره کرد، برخورداری او از بنیه علمی برای وارد شدن به مباحث زمان بود؛ ممکن است فردی این زمانشناسی را داشته باشد اما از عقبه علمی مناسب برای وارد شدن به مباحث علمی برخوردار نباشد، اما شهید مطهری این جامعیت را داشت و شاگرد اساتید برجستهای در فقه و اصول و فلسفه بود، بزرگانی که خود ستارگان درخشان عرصههای مختلف علمی بودند. بنابراین تاثیرپذیری آن استاد شهید از اندیشمندان بزرگ نیز عامل جامعیت علمی وی بود و فقدانی که پس از شهادتش در گستره فکر و اندیشه و در میان اندیشمندان و بزرگان احساس شد قابل توجه است تا جایی که امام خمینی (ره) فرمود: «من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم.»، همچنین علامه طباطبایی (ره) نیز در مصاحبههایی که از ایشان بر جای مانده است از فقدان شهید مطهری بیتابی میکرد چراکه آن شهید را حاملِ علم مناسبی یافته بود که میتوانست داشتههای علمی خود را به او منتقل کند.
اما ویژگی سوم در مورد شخصیت علمی شهید مطهری خلاقیت و نوآوری بود که او بر اساس بنیانهای اعتقادی و فقهی که به درستی آنها را میشناخت مطرح میکرد و با توجه به پویایی فکری که داشت متناسب با زمانه خود پردازش جدید کرده و مطالب را ارایه میکرد؛ این ویژگی دقیقا همان چیزی است که شرط لازم برای تولید علم محسوب میشود.
طرح مباحث نوین از سوی شهید مطهری نشأت گرفته از چه ویژگی بود؟
پاسخ به این پرسش را شاید بتوان به عنوان خصیصه بارز آن استاد شهید قلمداد کرد. در ادامه نکاتی که پیشتر در باب ویژگیهای شهید مطهری بیان کردم، مولفه «جسارت در میدان تولید علم و مواجه با جریانهای انحرافی و التقاطی» را میتوانم به عنوان علت این مساله یعنی طرح مباحث نوین از سوی آن اندیشمند وارسته نام ببرم؛ البته ممکن است برخی افراد واجد این خصوصیات باشند اما از حوصله و تحمل این رویکرد که بخواهند وارد میدان طرح مباحث جدی و نوین شوند برخوردار نباشند.
واقعیت آن است که وقتی انسان وارد چنین میدانی شود انتقادات مختلف نیز به تدریج متوجه او شده و البته به همین نسبت مورد تحسین نیز واقع میشود، حتی شخصیت شهید مطهری که آکنده از تقوا، اخلاق و معنویت بود و هیچ نقطه تاریک و مبهمی دراندیشه و ذهن و ایمان او وجود نداشت، باز هم از سوی برخی با نقد مواجه شده و این افراد تلاش میکردند اندیشههای وی را زیر سوال ببرند چراکه از اساس تفکر زلال اسلامی و اهلبیتی را برنمیتابیدند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که اتفاقا کسانی که شهید مطهری را ترور کردند به قول خودشان از خاستگاه اسلامی دست به چنین اقدامی زدند و در ظاهر امر ملحد و کمونیست نبودند که این مساله نشاندهنده آن است که وقتی انسان وارد میدان مباحث فکری میشود، حتی ممکن است که از خودیها نیز ضربه بخورد و این افراد تفکراتش را بر نتابند. از سوی دیگر غیرت دینی ویژگی بارز دیگری بود که شهید مطهری از آن بهرهمند بود، به این معنا که او سهلانگاری در مواجهه با تفکری که انحرافی قلمداد میشد یا زمینه انحراف و التقاط را داشت بر نمیتابید.
با توجه به آنچه که اشاره داشتید زمینه و جریانهایی که منجر به تولید فکر توسط شهید مطهری شد چیست؟
واقعیت آن است که اوج نقطه تاثیرگذاری شهید مطهری مقابله و مواجه و البته ممانعت از پیشروی جریانهای التقاطی فکری در زمان خودش بود. باید توجه داشته باشیم که دو جریان به صورت مشخص در زمان شهید مطهری در حال شکلگیری بود؛ یکی جریانهای کاملا سوسیالیستی و دیگری جریانهای کمونیستی که البته ذیل جریانهای مذهبی رسوب داشتند؛ از سوی دیگر شناسایی مبانی مارکسیستی چه در جریانهای رسما مارکسیستی و جریانهای متمایل به آن نظیر جریان مجاهدین خلق، یک خطر شگرف در آن زمان بود که بسیاری از جوانان را درگیر خود کرده بود و این خطر می رفت که جوانان انقلابی در دامن این تفکرات بیفتند و چه اینکه برخی افتادند و هنوز هم پسلرزههای آن انحراف را مشاهده میکنیم، اما شهید مطهری با بنیه علمی، فقهی و فلسفی که داشت به میدان آمد و کتابی نظیر «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشت و البته بسیاری از آثار دیگر که ناظر بر شبهاتی بود که آن زمان مطرح میشد.
البته جریانهای دیگری نیز وجود داشت که هرچند آن زمان به نسبت امروز ضعیف بودند اما به هر روی تاثیرگذار بودند، برای مثال جریان التقاطی متمایل به غرب، در واقع غربزدهها در زمان شهید مطهری فراوان بودند و امام خمینی (ره) نیز در سخنان خود به وفور و پر تکرار خطر غربزدگی را گوشزد کرده و به اشکال مختلفی سعی میکردند که از رسوخ اندیشه غربزدهها در انقلاب و بدنه انقلاب ممانعت کنند.
آن زمان غرب به معنای لیبرالیستی به اندازه غرب به معنای سوسیالیستی در ساحت فکر و اندیشه خطرآفرین نبود، با این وجود روشنفکرانی بودند که از این آبشخور تغذیه میکردند که شهید مطهری با آنان مواجه داشت.
مثالی از این رویکرد شهید مطهری مطرح کنید.
مواجههای که شهید مطهری با دکتر شریعتی داشت و فاصلهای که ایجاد شد از مصادیق این ماجرا بود. در واقع شهید مطهری آن نوع قرائت از دین را که مرحوم شریعتی ارایه میکرد به طور کامل مبتنی بر اصول اسلامی قلمداد نکرده و دامن زدن به آن نوع فکر را چندان مناسب نمیدید و به همین دلیل در مناسبتی این دیدگاه انتقادی خود را به امام خمینی (ره) منتقل کرد، اما اینکه امام (ره) چه ملاحظاتی داشت و مواجهاش با شریعتی چگونه بود مسالهای است که موضوع بحث ما نیست اما میخواهم بگویم شهید مطهری به این مساله توجه داشت که هم با نوع جریان التقاطی که در قالب تفکر مرحوم شریعتی در حال شکلگیری بود مواجه شود و هم با تفکرات التقاطی که از طریق جریانات سوسیالیستی و شبهسوسیالیستی در کشور اتفاق میافتاد و اساسا همین مواجهه بود که منجر به شهادت او شد.
در جمعبندی بحث، به نظرتان اندیشمندان جامعه امروز با تأسی از نگرش شهید مطهری در عرصه تولید علم، چه رویکردی را باید محور فعالیتهای خود قرار دهند؟
امروز اندیشمندان و روشنفکران دینی که با پایبندی به اصول اسلامی تلاش میکنند در مسیر تمدنسازی اسلامی حرکت کنند، باید پا جای پای شهید مطهری بگذارند و توجه داشته باشند که میدان تولید فکر در همان محدوده متوقف نمانده است، البته هرچند که در آن لایه نیز در مبانی اندیشهای نیاز به تولید فکر داریم اما در ادامه این مسیر و برای تحقق تمدنسازی اسلامی، احتیاج به تولید علم و به معنای خاصتر تولید علوم انسانی اسلامی داریم. این رویکرد باید در جامعه اسلامی محقق شود به گونه ای که در مواجه تمدنی شاهد شکلگیری اقتصاد اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی و ... باشیم.
اما در لایه سوم احتیاج به مهندسی اجتماعی و طراحی ساختارهای اجتماعی مبتنی بر اندیشههای اسلامی و انقلابی داریم و البته بازسازی انقلابی ساختارهای کشور از ضرورتهای فعلی است که این مهم نیاز به تولید فکر دارد.
همچنین فارغ از آنچه که اشاره شد در لایه سیاستگذاری و مدیریت نیز احتیاج به تولید فکر داریم و اندیشه انقلابی باید در این میدان ظاهر شود، اگر تولید فکر در این مولفهها به صورت هماهنگی جریان پیدا نکند دچار نوعی التقاط خواهیم شد که پیچیدهتر از آن چیزی است که در زمان شهید مطهری جریان داشت، بنابراین جبهه انقلاب اسلامی و متفکران این جبهه باید نسبت به این التقاط هوشیار باشند.
پایان پیام/248
منبع: شبستان
کلیدواژه: شهید مطهری آن استاد شهید شهید مطهری تولید فکر محسوب می شود تولید علم شکل گیری آن زمان آن شهید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۵۳۹۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مطهری امام
دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .
مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.
درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.
استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .
وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.
«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)
در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )
رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .
سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.
آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .
استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331 و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.
آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :
« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه» در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد. گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .
فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).
اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :
«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .
اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.
بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.
بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).
متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.
درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.
استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .
حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.
آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.
در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .
دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .
عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.
آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب به شکوه می گشاید :
« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).
استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:
« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :
به گردا گرد خود چندان که بینم بلا انگشتری ومن نگینم
ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»
به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :
«من که قریب به دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)
در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :
« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .
در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )
به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .
اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)
البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :
« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).
در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!
استاد شهید از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )
باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!
استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است] بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)
این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :
« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )
حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :
« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»
و او از شخصیت هایی می داند که با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :
« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟
امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!
آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!
آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!
آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.